۷ رمضان ۱۳۹۸
خیلی وقته که اینجا نمینویسم اما برای من هیچ جا اینجا نمیشود.تلگرام و اینستاگرام و کلی مجازی های مختلف هست اما توی هیچ کدوم احساس آرامشی که باید رو پیدا نمیکنم .
اینجا میام وبلاگ دوستانم رو میبینم که سالهاس به روز نشده اند دلم ناخودآگاه برای همه تنگ میشه .
۶ ماه از دومین معجزه ی خدا در زندگی من و همسرم میگذره و خدا یه کوچولوی خوشگل به نام علی آقا به ما داده .
درگیریهای روزمره باعث میشه کمتر فرصتی برای مجاز خانه داشته باشم اما امشب دلم هوای نوشتن در وبلاگم ( این گوشه ی عزلت مجازخانه) رو کرد.
خیلی حرف برای نوشتن داشتم اما ترجیح میدهم چیزی نویسم از اوضاع روزمره و کفایت کنم به همین خبر خوش تولد علی آقا.
توضیح تیتر : غریبی دردیه که درمان نداره و ذره ذره وجودت رو آب میکنه .حتی اگه به روی خودت نیاری و از نظر دیگران آدم شادی باشی.
احساس میکنی بین همه هستی اما پشتت خالیه و تا غریبی نچشیده باشی متوجه نمیشی که چی میگم.
درباره این سایت